پیش از جنگ در حوزه و دانشگاه تدریس میکردم و به همین دلیل، روضهخوانی و منبر رفتن بلد نبودم.
حجتالاسلام علیرضا پناهیان گفت: شب اربعین قرار بود به منبر بروم، اما
نمیدانستم چه باید بگویم. همین که آمدم سخنرانی کنم، هوا توفانی شد.
روحانی گردانهای تخریب و حبیب با
اشاره به خاطرهای از دوران دفاع مقدس گفت: پیش از جنگ در حوزه و دانشگاه
تدریس میکردم و به همین دلیل، روضهخوانی و منبر رفتن بلد نبودم.
شب اربعین، هیأتی از تهران به جبهه آمده بود تا به رزمندگان شام نذری بدهد، به همین دلیل جمعیت زیادی از تمام گردانها داخل و بیرون حسینیه جمع شده بودند. فرمانده گردان به من گفت که امشب شما باید منبر بروی، اما من قبول نکردم. با اجبار فرمانده گردان مجبور شدم قبول کنم و همین که قصد صحبت داشتم، توفان و گرد و خاک شدیدی بر پا شد، پیش خود گفتم: خدایا من که منبر بلد نبودم، باد و خاک هم فرستادی؟! بعد از پایان توفان، رزمندگان مشغول تکاندن لباسهای خود شدند. من برای اینکه آنها را به آرامش دعوت کنم، گفتم: این گرد و غبار مسافران کربلاست. این گفته من تأثیر عمیقی روی آنها گذاشت و تمامشان به شدت اشک ریختند. با کمال تعجب دیدم فردای آن روز رزمندگان از فرمانده گردان گلایه کردند که چرا اجازه نداده بوده پیش از این من منبر بروم! به گزارش فارس حجتالاسلام علیرضا پناهیان
در تبیین نقش روحانیت در هشت سال جنگ تحمیلی گفت: نمیشود از شهادت صحبت
کرد و در دل آرزوی شهادت نداشت و در راه خدا جهاد نکرد. یک روحانی
نمیتواند برای یک رزمنده سخنرانی کند، اگر خودش رزمنده نباشد. |