گروه فرهنگی: کرسی های آزاداندیشی و لزوم تحول در علوم انسانی این روزها به سرفصل بسیاری از سخنرانی ها و مناظره ها بدل شده است. و این مقوله همان مقوله ای است که علیرضا پناهیان نیز ضمن توجه دادن مخاطبان به حضرت حجت بدان اشاره می کند.
به گزارش رجانیوز عیرضا پناهیان با اشاره به اینکه سالهاست جوانان از چگونگی افزایش محبت به امام زمان(ع) میپرسند، از "تفکر و اندیشیدن " به عنوان یکی از مهمترین راهکارهای عملی برای افزایش محبتهای زیبای معنوی یاد می کند و با اشاره به دو بُعد فردی و اجتماعی این اندیشیدن، نقش دانشگاهها و رشتههای علوم انسانی را در این میانه بسیار محوری و کلیدی ارزیابی می نماید.
وی با انتقاد از توقف سی ساله چرخه تولید علم در حوزی علوم انسانی، تحول در علوم انسانی را یک ضرورت اساسی برای افزایش و تعمیق علاقه به امام زمان(ع) و گسترش و فراگیر شدن این محبت در جامعه می داند و خواستار تبیین و تدریس ابعاد اقتصادی، سیاسی، امنیتی، مدیریتی و فرهنگی حکومت مهدوی در رشتههای مختلف علوم انسانی در دانشگاهها است. مشروح این سخنان که چندی پیش توسط فارس منتشر شد، در پی می آید:
* سالهاست که جوانان از چگونگی افزایش محبت به امام زمان(ع) میپرسند
همه کسانی که شیرینی محبّت امام زمان(ع) را چشیدهاند و آثار با برکت و نورانیش را احساس کردهاند، این سؤال و تقاضا را دارند که چگونه علاقهشان به حضرت را افزایش دهند؟ خیلیها حاضرند تمام زندگیشان را به گونهای ترتیب بدهند که این محبّت افزایش پیدا کند. حاضرند به عشق اینکه محبتشان به حضرت بیشتر شود، از گناه خودداری کنند، عبادات را به موقع و به زیبایی انجام دهند، انفاق کنند و در این راه سختیهایی را بر خود هموار کنند. این طبیعی است که هر کس این محبّت را چشیده باشد، قدر این محبّت را خواهد دانست و تقاضای ازدیاد این محبّت در سینهاش موج خواهد زد. سالهاست که بنده این سؤال را از جوانها میشنوم که چه کار کنیم محبّتمان به مولایمان افزایش پیدا کند؟
پاسخ چیست؟ البته با عمل به دستورات دین، و تعالی یافتن، یقیناً محبت ما نسبت به مولایمان هم افزایش پیدا خواهد کرد، اما اگر انسان در کنار این اعمال، بتواند مستقیماً به افزایش اکسیر محبت در دل بپردازد، با انرژی و توانی که این محبت به او میدهد، تمام دستورات دین را نیز خیلی بهتر و سهلتر اجرا میکند، و با سرعت و سهولت بسیار بیشتری موانع را پشتسر میگذارد و رو به قلههای معنویت حرکت میکند. و این غیر از طراوت و نشاط وصفناپذیری است که این محبت به زندگی انسان میبخشد. و باز هم اینها بخشی از آثار فراوان افزایش محبت است که اشاره به آنها در این مجال مختصر نمیگنجد.
و اما راهکار عملی برای افزایش این اکسیر محبت چیست؟
*دیدن و اندیشیدن، دو راه افزایش محبت
برای اینکه علاقهای از علاقههای خوب، در دل افزایش پیدا کند، و همچنین برای اینکه علاقهای از علاقههای بد در دل کاهش پیدا کند، یکی از مهمترین راهها "علم و اندیشه " است. امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: "الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْفِکْر "( 1) یعنی تفکر و اندیشیدن، در قلب انسان اثر میگذارد.
قلبی که امام صادق(ع) در مورد آن میفرماید: "جابجا کردن کوهها آسانتر است از این که قلبی بخواهد از جایش تکان بخورد (گرایشی در آن کم و زیاد شود)؛ إزالَةُ الجِبالِ أهوَنُ مِن إزالَةِ قَلبٍ عَن مَوضِعِهِ "(2) قلبی که به این سادگی تحت امر قرار نمیگیرد. قلبی که اگر از او بخواهی به بهشت علاقه داشته باشد، اطاعت نمیکند، و اگر به او امر کنی که به دنیا علاقه نداشته باش، فرمان نمیبرد. قلبی که نه تنها به این سادگی انعطافپذیر نیست، بلکه همه عالم را هم میخواهد به تسخیر خودش در بیاورد، و به میل خودش بکشد. به حدی که گاهی از اوقات فکر میکنیم غیرقابل کنترل به چیزی علاقهمند میشود و غیرقابل کنترل از چیزی متنفر میشود.
همین قلب، که به سختی تغییر میکند، یکی از عوامل بسیار قوی و مؤثر در کنترل و تغییر آن، "علم و تفکر " است.
"الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْفِکْر ". قلب صفحهای است که اندیشه انسان در او چیز یادداشت میکند. هر چیزی را در موردش اندیشیدی، قلب تو آنگونه خواهد شد.
در روایتی دیگر میفرماید: "الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر "(3) هر آنچه چشم ببیند، قلب یادداشت میکند. آن دوبیتی مشهور بابا طاهر هم شاید بر اساس همین روایت سروده شده باشد. آنجا که میگوید:
زدست دیده و دل هر دو فریاد/ هر آنچه دیده بیند دل کند یاد
بسـازم خنجری نیشش زفولاد/ زنـم بر دیـده تا دل گردد آزاد
چشم انسان، دلِ انسان را هم با خودش
میبرد. کما اینکه تفکر و اندیشیدن انسان هم، دل انسان را با خودش میبرد.
پس ما برای افزایش محبتمان به حضرت دو راه داریم.
1. دیدن.
2. تفکر و اندیشیدن.
برای افزایش علاقه به حضرت، راه اول، یعنی دیدن، که فعلاً بسته است. اما امر دیگری که مانند چشم بر روی دل اثر میگذارد، فکر ماست.
چشم، دل تو را به سویی میکشد، از آن طرف اندیشه تو هم میتواند دلِ تو را به سویی دیگر بکشاند.
اگر ما حکومت حضرت و خودِ حضرت را دیده بودیم، الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَر، دلِ ما تحت تأثیر آن چیزی که میدیدیم علاقهمندتر میشد به حضرت. ولی الان که حضرت غایب هستند.
در غیاب او باید چه کار کنیم؟ الْقَلْبُ مُصْحَفُ "الْفِکْر ". به جای اینکه بسازی خنجری نیشش زفولاد، زنی بر دیده تا دل گردد آزاد، بیا از فکرت استفاده کن. چشم، دل تو را به سویی میکشد، از آن طرف اندیشه تو هم میتواند دلِ تو را به سویی دیگر بکشاند. چشم سَر فقط واقعیتهای عینی را میبیند، اما واقعیتهای غیبی را نمیتواند ببیند. ولی فکر میتواند. و بدون فکر، قلب انسان در بند علاقه به واقعیتهای عینی میماند. لذا فکر انسان خیلی میتواند در نجات قلب انسان مؤثر باشد.
امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: " القَلبُ بالتَّعلُّلِ رَهینٌ؛ قلب انسان رهین برهان است "(4) قلب اسیر دلیل است. ما اگر حضرت را دیده بودیم، دلِ با صفا، به سمت حضرت گرایش پیدا میکرد، بیحرف؛ اما حالا که نمیبینیم باید از کدام ابزار استفاده کنیم؟ امیرالمؤمنین میفرماید: "القلبُ مُصحفُ الفکر ". از تفکر استفاده کنیم. البته عامل دیگری هم وجود دارد که میتواند در قلب ما مؤثر باشد، و آن هم ذکر است. در روایات آمده است که ذکر حیات قلب است(5)، ذکر جلادهنده دل است(6)، ولی فعلا درصدد گفتگو از فکر هستیم.
فکری که معنایش رفت و آمد کردن بین آگاهیهاست، نه اینکه فقط انسان آگاهی پیدا کند. فکر یعنی انسان بنشیند روی آگاهیها فکر کند. چنین فکری یکی از عوامل مهم برای بالا بردن محبّت به امام زمان(ع) است.
جوانی میپرسید: "محرمهای گذشته، من خیلی برای امام حسین(ع) گریه میکردم. اما امسال احساسم کمتر شده. چه کار کنم؟ میخواهم بهتر برای امام حسین(ع) گریه کنم، میخواهم آتش بگیرم برای حضرت. " ـ این چه غم زیبا و قشنگی است که همه دوستش دارند ـ بهش گفتم: بله. عقل تو رشد کرده، و متناسب با این رشد، باید درک خودت از امام حسین(ع) را هم رشد بدهی. تو هر سال به درک عمیقتر و دلایل بهتری نیاز داری تا بتوانی به اندازی سال گذشته اشک بریزی. لذا کتاب تاریخ بخوان. تاریخ زندگی امام حسین را خواندهای؟ تاریخ زندگی امیرالمؤمنین را خواندهای؟ گفت: نه.
گفتم: اینها را بخوان اشکت جاری میشود، اینها را مطالعه کن، قلبت متحوّل خواهد شد. معارف ولایی را برای اندیشه و اندیشیدن خودت جمعآوری کن. یک امام چه خصوصیاتی دارد؟ یک امام چه احساساتی دارد؟ یک امام با آحاد امّتش چه رابطة قلبی دارد؟ با خدا چه ارتباطی دارد؟ واسطة فیض بودن یعنی چه؟ بر روی اینها تأمّل کن، گاهی هم رویش فکر کن. "القلبُ مصحفُ الفکر ".
بالا بردن محبّت به امام زمان(ع)، سخنرانی نمیخواهد، فکر میخواهد. البته سخنرانیها هم میتوانند به فکر کردن انسان کمک کنند. چقدر خوب است آدم یک سخنرانی بشنود که این سخنرانی صرفاً معلومات تازهای به انسان ندهد، بلکه انسان را به تفکر کردن پیرامون همان معلوماتی که دارد، وادار کند.
ما معمولاً برای فکر کردن وقت نمیگذاریم. البته برای فکر کردن درباره دنیا وقت میگذاریم، اما برای فکر کردن دربارة معانی بلند معنوی، کمتر وقت میگذاریم.
* فکر کردن در مورد چه موضوعاتی، محبت به امام زمان(ع) را افزایش میدهد؟
یکی از موضوعات پیشنهادی برای فکر کردن، از میان معارف ولایی، فکر کردن در مورد این است که "امام زمان چرا هفتهای یکبار، پرونده تک تک ما را ملاحظه میکنند؟ "(7)
ایشان به حساب و کتاب بین ما و خدا چه کار دارند؟ آیا مانند یک مأمور و کارمند اداره که مجبور است پروندههایی را ببیند و امضا کند، پروندههای ما را مرور میکنند؟ آیا حسّ جستجوگری یا انگیزههای مشابه دیگر ایشان را وادار میکند که پرونده ما را ببینند؟ آیا احیاناً از سر اوقات فراغت و بیکاری است؟
یا حضرت مانند پدر مهربانی که حال و روز درسی بچهاش را تعقیب میکند، حضرت دنبال این هستند که از پرونده ما خبردار بشوند؟ بله، پروندی ما را از سرِ علاقه نگاه میکنند. برای اینکه برایمان در پیشگاه ربّالعالمین دعا و استغفار کنند(8)، برای اینکه در مورد ما نگران هستند. آنوقت به این فکر کنید که تعداد شیعیان، تعداد امّت اسلامی، تعداد انسانهایی که بر روی کری زمین زندگی میکنند، چقدر است؟ قلب رئوفی که به آحاد ما مردم و به تک تک ما عشق میورزد، و جداگانه هر کدام را مورد علاقه خودش قرار میدهد. آیا درباره این فکر کردهاید؟
بیایید کمی در مورد میزان علاقه امام زمان(ع) به ما و اینکه ایشان از سر علاقه است که پرونده ما را هفتگی مرور میکنند، فکر کنیم. زود از کنارش رد نشویم. این تفکر ما را متحول خواهد کرد و علاقه ما به آن حضرت را افزایش خواهد داد.
* برای افزایش علاقه به امام زمان(ع)، بیش از دیگر ائمه به فکر کردن نیاز داریم
برای افزایش علاقه به حضرت، حتی بیش از برخی ائمه دیگر، به فکر نیاز داریم. زیرا حضرت بقیةاللهالاعظم، ارواحنا لهالفداء، مانند نبی مکرم اسلام(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، و اباعبداللهالحسین(ع)، خاطرات ثبتشدهای برای ما به جای نگذاشتند. لذا در مورد حضرت بیشتر باید فکر کنیم.
آگاهیهای ما در مورد حضرت کم است. ایشان چگونه زندگی میکنند؟ چند خاطره از مهربانیهای حضرت وجود دارد که برای همدیگر بگوییم، تا به ایشان علاقهمند شویم؟ در مورد حضرت کمتر میتوان علم و آگاهی پیدا کرد، بیشتر باید فکر کرد.
*چگونه در مورد امام زمان(ع) فکر کنیم؟
وقتی خاطرات امیرالمؤمنین(ع)، خاطرات امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را مرور میکنی، باید به این توجه کنی که کلّهم نورٌ واحد(9) اینها همه یک نور هستند، و ویژگیهایشان یکی بهتر از دیگری است. آنگاه بنشینی آن خاطرات را با امام زمان خودت تطبیق بدهی.
مثلاً آن خاطره را به یاد بیاورید که امیرالمؤمنین(ع)، غلامش را چندین مرتبه صدا زد، جواب نداد. حضرت آمدند دیدند دمِ در نشسته. پرسیدند: پس چرا جوابم را نمیدهی؟ گفت: "حال جواب دادن نداشتم، ترسی هم از شما ندارم؛ ازت حساب نمی برم. " اگر ما بودیم شاید میگفتیم: "ببین، یک کمی محبّت کردیم، رو دادیم، ببین چگونه برخورد میکند. " اما حضرت عرضه داشتند: خدایا ممنونت هستم که من را جزو کسانی قرار ندادی که مردم از آنها بترسند. بعد برای این مژدهای که غلام به حضرت داده بودند، رو به غلام کرد و فرمود: برو. من تو را در راه خدا آزاد کردم. اینقدر به او محبت کردند.(10)
این هم یک نحوه بیرون کردن قشنگ است. امام زمان(ع) هم اخلاقشان شبیه جدشان امیرالمؤمنین(ع) است. اینقدر لطیف و ظریف و قشنگ برخورد میکنند. اگر هم یک موقع ببینند ما فرصت پرداختن به رابطه خودمان با حضرت را نداریم و فقط برای حاجتی در خانهاش آمدهایم، مزاحممان نمیشود، نمیگوید این فقط بخاطر حاجت خودش آمده و با من کاری ندارد، معطلمان هم نمیکند، زود با محبت حاجتمان را میدهد و با لبخند ما را روانه میکند.
باید در مورد حضرت فکر کنیم، اگر وقت نگذاریم و فکر نکنیم عاشق حضرت نمیشویم. این اندیشیدن در مورد حضرت، خیلی دل را جلا میدهد. درباره اینکه حضرت الان چگونه زندگی میکنند بیندیشیم، درباره این بیندیشیم که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: ما اهلبیت به خاطر مریضی شما مریض میشویم. غم، دلمان را میگیرد، وقتی غم، دلِ شما را میگیرد. شاد میشویم وقتی شما شاد میشوید.(11) در مورد اینها بیندیشیم.
القلبُ مُصحفُ الفکر. فقط دیده، دل انسان را نمیبرد، فکر هم، دلِ انسان را میبرد. مقدار زمانی هم که انسان در حال فکر کردن است، خیلی اهمّیت دارد، و در جلای دل انسان اثر دارد.
مطلب دیگری که میتواند موضوع تفکر ما قرار گیرد، مظلومیت حضرت است. مقدار مظلومیت و غربت حضرت چقدر است؟ حتی تا حدی میتوان با دیگر امامان مقایسهای صورت داد. آیا تاکنون در این باره فکر کردهایم؟ بعضیها که سنّی ازشان گذشته، میگویند: یکی از عیبهای عمر طولانی این است که آدم داغ عزیزانش را زیاد میبیند. حالا اگر کسی هزار سال عمر کند، با یک قلب فوقالعاده عاطفی، طلایی و نورانی، و پر از آگاهی، او چقدر داغ خواهد دید؟ آیا کسی در عالم به قدر امام زمان ما داغ دیده است؟ آیا ممکن است برایشان عادی شده باشد؟ باید از عاطفه حضرت خبر داشته باشید. به علاقه یک پدر به جوانش فکر کنید. آیا ایشان علاقهشان به تک تک ما بیشتر از علاقه همه پدرهای ما به فرزندانشان نیست؟
اینها موضوعاتی است که باید رویشان فکر کرد. آنوقت بهیکباره، مکاشفهای برای قلب انسان صورت میگیرد، و این حرف از اندیشه انسان در قلب انسان میافتد. اگر ما یک ذره از حرفهایی که میشنویم را با تفکر در قلبمان وارد کنیم، متحوّل خواهیم شد.
یا مثلاً آیا عزای اباعبداللهالحسین(ع) برای امام زمان(ع) ساده است؟ مصائب زینب کبری(س) برای ایشان ساده است؟ هزار و اندی سال است که برای عمّهشان زینب گریه میکنند، این ساده است؟ امام زمان(ع) حق دارند بفرمایند: "فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْکِینَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً "(12) "صبح و شب برایت گریه میکنم، و آنگاه که نتوانم گریه کنم، خون به جای اشک برای تو خواهم ریخت. " هزار سال است این داستان ادامه دارد.
اینها را باید رویش فکر کرد. نباید شنید و رد شد. ما از حضرت اطلاعات زیادی نداریم، و این از جهتی سازنده است. برای اینکه اطلاعات سرگرم کننده است. اما تفکر، نافذ است و در قلب نفوذ میکند.
ما معارف زیادی داریم. اما خودمان این معارف را در قلبمان نفوذ نمیدهیم، و بهرهبرداری نمیکنیم. گاهی از اوقات بجای اینکه از سخنرانان بخواهید به شما مطلب جدیدی یاد بدهند، بگویید: ما همان چیزهایی که یاد گرفتهایم خیلی قیمتی هستند، کمک کنید بنشینیم درباره همانها چند دقیقه فکر کنیم. ما را به تفکر درباره آگاهیهایی که داریم وادار کنید.
* نقش منحصر به فرد آموزش عالی در افزایش محبت به امام زمان(ع)
این یک بُعد داستان است که جنبه فردی دارد: برای اندیشیدن درباری امام زمان وقت بگذاریم تا این فکر کردن بر روی علایق ما تأثیر بگذارد و دل ما را صفا و جلا بدهد. این را به عنوان یک فعالیت فردی میتوان قلمداد کرد.
اما بُعد دیگر این مسئله، جنبه اجتماعی دارد. امروز علاقه به امام زمان(ع) در جامعه، باید بسیار عمیقتر، جدّیتر و فراگیرتر شود. ما امروز برای گسترش و تعمیق علاقه به حضرت، به تکثیر این دلهای نورانی نیازمندیم. راهش چیست؟ راهی ندارد جز اینکه دانشگاههای ما کرسیهای آزاداندیشی که چند سالی است مقام معظم رهبری اصرار دارند، را مورد توجه قرار دهند. زیرا تفکر، یکی دو بار در مجلس سخنرانی و پای مطالعه کتاب و در تعقیبات نماز صورت میگیرد. اما تفکر اصلش باید در آن کرسیهای آزاداندیشی صورت بگیرد.
* آزاداندیشی تکرار نظریات منقرض شده نیست، سخن نو و تازه گفتن است
ظاهراً بعد از چند سال، هنوز بعضیها در فهم معنای "کرسیهای آزاداندیشی " دچار اشتباه هستند. آزاداندیشی این نیست که هر کسی بیاید آزادانه هر حرفی که به سر زبانش آمد را بزند. آزاد حرف زدن که نگفتهاند، گفتهاند آزاد بیندیش. کرسی آزاداندیشی معنایش این نیست که یک کسی بیاید حرفهای پنجاه سال پیشِ منقرض شده غربی را که در کتابهای درسی ما، و در دانشگاهها متأسفانه درس داده میشود، به عنوان آزاداندیشی تکرار کند.
مردم خبر ندارند. شانزده سال پیش، استاد روانشناسی بنده، که عضو برجسته هیئت علمی یکی از دانشگاههای معتبر تهران بودند، سر کلاس میگفت: "چرا شما هنوز نظریه فروید(13) را میخوانید؟ من دوازده سال است در انگلستان درس میخوانم و درس میدهم. آنجا که بازار اینگونه نظریات بوده، دیگر کسی این نظریه را نمیخواند. اما اینجا هنوز این نظریه خوانده میشود! "
اگر مردم خبر داشته باشند که در این معلومات بعضاً سخیف، و بعضاً محترم، چه خبر است، آنوقت این کرسیهای آزاداندیشی و تحول در علوم انسانی به مطالبه جدی مردم از دانشگاهها تبدیل خواهد شد، نه اینکه فقط مطالبه رهبری باشد. مردم از دانشگاهها مطالبه خواهند کرد که: "یک کمی کرسیهای آزاداندیشی بگذارید. حرفی جدید در عرصه علم بزنید، ننشینید هر چه آنها گفتند برای همدیگر تکرار کنید. "
یک دانشکده علوم سیاسی حق "ندارد " نظریه جدیدی تولید "نکند "! آیا شما تحصیل میکنید که تکرار کنید، یا تحصیل میکنید که تفکر و نقد کنید؟ وانگهی نقد هم چندان ارزش بلندی ندارد. نقد یک مرتبه است، نقد قدم اول است. بعدش چه؟ "هان، سخن تازه بگو تا که جهان تازه شود " حرف تازه بزنید. این چه روحیه علمی است که انسان حرف جدید نزند؟ پس دانشگاهیان ما چه کار میکنند؟! دانشگاهی بودن که کارمندی کردن نیست.
کرسی آزاداندیشی، نه یعنی آزادانه حرفهای پنجاه سال پیش را که بیست سال است منقرض شده و دیگر کسی از آن حرف نمیزند، تکرار کردن. اینکه آزادی نیست، این عین اسارت است. بعضیها وقتی میخواهند حرفهای غیراسلامی بزنند ژست آزادانه سخن گفتن میگیرند. فکر میکنند این یعنی آزاداندیشی. در حالی که این یعنی اسیراندیشی.
کرسیهای آزاداندیشی یعنی وقتی انسان با مفاهیم یک علم، با روش تحقیق و با مسائل آن آشنا شد، بیاید طرح جدیدی بیندازد. در هر رشتهای؛ در مدیریت، در مسائل اجتماعی، در مسائل سیاسی، در مسائل حقوقی، در مسائل تربیتی، در روانشناسی، و در بسیاری از مسائل علوم انسانی. که مزیت ما در علوم انسانی است. ما در علوم انسانی از هر کسی توانمندتر هستیم. ایرانیان از نظر خلاقیت، در جهان، سرآمد هستند. و اکثر رشتههای علوم انسانی، زیاد وابسته به تکنولوژی نیستند، به تفکر خلاق وابستهاند.
چقدر مقام معظم رهبری بارها دردمندانه و هوشمندانه تکرار کردند که علم ترجمهای نداشته باشید، بروید سراغ نهضت علمی.(14) خوشبختانه آنهایی که در رشتههای فنی تحصیل میکنند در این زمینه جلوتر هستند. اما نباید اینگونه باشد. با مزیتهایی که در عرصه علوم انسانی داریم، علوم انسانی ما باید جلوتر از دیگر رشتههای علمی ما باشد. رشتههای علوم انسانی ما از آبشخور وحی میتوانند تغذیه کنند. جامعهشناسهای ما نهجالبلاغه دمِ دستشان هست. انواع رشتههای علوم انسانی، از علوم تربیتی و علوم روانشناسی گرفته تا علوم سیاسی، قرآن در دسترسشان هست، تاریخ حیات ائمه معصومین(ع) و سیره نورانی آنها در دستشان هست.
همینجا باید پرسید: چند درصد کتابهایی که جوانان ما در دانشگاهها از بدو ورود در دانشگاه، در یک رشته علوم انسانی، تا دکترا میخوانند، نتیجه اندیشه یک ایرانی است؟ گاهی اوقات برخی از اخبار و آمار برای انسان مشمئز کننده است. مگر آنهایی که این حرفها را در غرب گفتهاند، چه کسانی بودهاند؟! تو با او چه فرقی داری؟ تو هم یک حرف جدید بزن! آنها که آخر همه حرفها را نزدهاند.
البته این تقاضای خلاقیت در کار علمی، یک تقاضا و توصیه معمول و همیشگی است. اما چه وقت این سخن، یک سخن دردمندانه میشود؟ وقتی که انسان میبیند شخصی بیست سال است در رشته خودش گفتگو، بحث، تحصیل، تحقیق و تبادلنظر میکند، اما هنوز یک حرف تازه نزده است! آدم بهش بر میخورد. حتماً خبری هست. حتماً روحیه علمی درستی وجود ندارد.
گاهی اوقات مردم سؤال میکنند که چرا در برخی از نخبگان و خواص مشکلاتی دیده میشود؟ چرا بعضیهایشان از مردم فاصله میگیرند؟ ریشههایش اینجاست. کرسیهای آزاداندیشی که به یک درد برای جامعه ما تبدیل شده، اگر برقرار نشود، رنج فراوانی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد. خطرات فراوانی دارد. جامعه را پشت سر اندیشههای پوسیده غربی معطّل میکند.
* جامعهشناسان، اقتصاددانان و ... باید اندیشیدن در مورد چگونگی انقلاب جهانی و حکومت مهدوی را باب کنند
بنابراین رابطه آزاداندیشی در دانشگاهها با محبت امام زمان(ع) این است که تفکر اصلش باید در آن کرسیهای آزاداندیشی صورت بگیرد.
جامعهشناسها باید بیایند توضیح دهند که انقلاب جهانی حضرت چگونه رخ خواهد داد؟ و امام زمان چگونه جامعه را اداره خواهد کرد؟ اقتصاددانان بگویند اقتصاد آن زمان چگونه خواهد چرخید؟ اندیشمندان و محققین علوم سیاسی باید بتوانند درباره اینکه گردش قدرت بین نخبگان جامعه در زمان حضرت چگونه خواهد بود، فکر کنند، بیندیشند و سخن بگویند. امام زمان(ع) صرفاً متعلق به جمکران نیست، که هر کسی میخواهد از امام زمان(ع) خبردار شود را به جمکران حواله دهیم. مگر ما میخواهیم یک واتیکان برای اسلام درست کنیم، و همه معارف را در آنجا محبوس کنیم؟!
غربت امام زمان(ع) در این است که بسیاری از اندیشمندان جامعه ما هنوز موضوع ظهور را جدّی نگرفتهاند. نه زمانِ ظهور را، اصل ظهور را! اینکه یک روزی امام زمان(ع) خواهد آمد و حکومت خواهد کرد. این را جدی نگرفتهاند.
امام زمان در یک بستر طبیعی حکومت میکند. اصلاً عملیات ظهور هم طبیعی است. مردم میروند از حضرت دلیل میخواهند ما از کجا بفهمیم شما همان مهدی موعود هستی؟( 15) حضرت بعد از اینکه "ظهور " میکند صبر میکند تا خیلیها باور کنند ایشان همان مهدی موعود است، بعداً "قیام " میکنند.(16) اتفاقها طبیعی میافتد، همهاش با معجزه نیست.
اندیشمندان علوم تربیتی بگویند در یک بستر طبیعی، چگونه اختلافها از عالم برطرف میشود و همه نگرش واحدی نسبت به توحید پیدا میکنند؟ چگونه حضرت در مواجهه با چند میلیارد انسان این وضعیت را محقق میکنند؟ فرهنگشناسها بگویند حضرت چگونه افکار عمومی را اداره میکند؟ چه عواملی در این زمینه مؤثر هستند؟ این همه فرهنگهای رنگارنگ و متفاوت در جهان وجود دارد؛ اینها را چگونه حضرت متفاوت نگه میدارد و در عین حال متحد؟ چند تا پایاننامه و مقاله علمی در این زمینهها داریم؟ آیا این موضوع، مهمتر نیست از هر موضوع دیگری؟
چراحاضر نیستیم کمی به آینده نگاه کنیم؟ آیا حکومت حضرت، امر معقولی خواهد بود یا نه؟ جان همه به فدای امام زمان، که وقتی تشریففرما میشوند، اولین کاری که میکنند دست به سر بندگان خدا میکشند و عقلشان را افزایش میدهند(17)، یعنی من معطل همین عقل شما بودم. قربان آدم چیز فهم.
* از این دولت انتظار میرود که آموزش عالی و دانشگاهها در ارتباط با امام زمان(ع) حرکتی کنند
عشق به امام زمان(ع) اینگونه رونق پیدا میکند؛ با تولید علمی، در اثر آزاداندیشی در دانشگاهها و در رشتههای علوم انسانی. و البته طبیعی است که مؤمنین و علاقمندان به معنویت و امام زمان(ع)، از این دولت اسلامی هم بیشتر در این زمینه انتظار دارند. از دولتی که رئیس دولت، ذکر امام زمان(ع) را بر زبانشان با جرأت جاری میکنند و از همان اوایل نترسیدند که کسانی سرزنششان کنند، بیشتر انتظار دارند. و انشاءالله این توجه به امام زمان(ع)، در تمام ارکان دولت و در متن تمام فعالیتها جاری شود. چه کسی چنین فضایی را دوست نمیدارد؟ یقیناً منتقدان دولت هم دوست دارند دولت در همه ارکانش هر چه امام زمانیتر باشد. از این دولت انتظار میرود که آموزش عالی و دانشگاهها در ارتباط با امام زمان(ع) حرکتی کنند، و هر کسی در رشته خودش، به تولید و بسط معارف مهدوی مرتبط با موضوع رشته خودش بپردازد.
در کتابی که اخیراً یکی از دانشگاهیان نوشته است، درباری شیوه احتمالی اداری اقتصاد در زمان ظهور، گفتگو شده، و بر اساس برخی محاسبات علمی، پیشبینیهایی شده است. امروزه پیشبینی صحیح از سمت و سوی تحولات آینده یکی از مهمترین عوامل و رموز موفقیت و پیشرفتهای علمی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی یک کشور به حساب میآید. آیا ما نمیخواهیم برنامهریزیهای خود را بر اساس یک آیندهنگری صحیح تنظیم کنیم؟ آیا ظهور، آینده جهان نیست؟
میدانید معنای نوشته شدن این کتاب چیست؟ یعنی نویسنده مسئله ظهور را جدّی گرفته است. یعنی مثل اینکه ظهور واقعاً رخ خواهد داد. یعنی ظهور در بهشت نیست در همین دنیاست، با همین مناسبات اجتماعی، با همین انسانها، با همین مملکتها.
این ظلم به امام زمان(ع) است که ما فقط در جلسات دعای ندبه به امام زمان(ع) بپردازیم. اگر دانشگاهها و حوزهها در خدمت شناخت امام زمان(ع) قرار نگیرند واقعاً ظلم است. البته واقعاً امروز قویترین کانونهای مهدویت در دانشگاههای ما هستند. باز هم اهل علم و دانش در ارادت ورزیدن نسبت به حضرت جلوتر هستند. و این به دلیل باهوش بودن و قدرت درک بالای آنها است. چون قدرت گیراییشان بالا است و به سرعت مطالب عمیق را دریافت میکنند. گریهها در مجالس معنوی در دانشگاهها خیلی پر رونقتر از محافل عمومی است. اعتکاف در دانشگاهها، الگوی اعتکاف در جامعه شده است.
ما این افتخارات را در دانشگاهها داریم. اما واقعاً این بخش اندکی از مسئله است. اینکه یک استاد دانشگاه یا یک دانشجو خودش دین دارد، و در اندیشه رابطه شخصی و معنوی خودش با امام زمان(ع) باشد، این کافی نیست. ما باید پیشرفت کنیم. اگر پیشرفت نکنیم و در جایی متوقف شویم، علامت بدی است. دو واحد درسی، در بسیاری از رشتههای علوم انسانی درباره معارف مهدوی حداقلی برای آغاز این پیشرفت است.
* پیشرفت علوم انسانی، در گرو درس گرفتن از گذشته(دفاع مقدس) و نگاه به آینده(انقلاب مهدوی) است
یک زمانی عزیزان شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد ارائه دو واحد درسی درباره دفاع مقدس در دانشگاهها را در جلسهای خدمت مقام معظم رهبری مطرح کرده بودند. این پیشنهاد که ظاهراً در حال طی مراحل تصویب و سرفصل نویسی است، واقعاً کار لازم و بجایی است. تاریخ مملکت است. الان در هر نقطهای از این مرز و بوم، چقدر فداکاریها، چقدر رشادتها، چقدر شهداء، جانباز، آزاده و رزمنده از دفاع مقدس به یادگار مانده است. از تمام اقشار این مملکت در این دفاع مقدس سهم داشتهاند. اینها بخشی از تاریخ این مملکت است. وقتی قرار باشد از دفاع مقدس قدردانی شود، تدریس دو واحد درسی در دانشگاهها یک امر طبیعی است.
دفاع مقدس باید در کتابهای درسی بیاید. اینجاست که معلوم میشود قدردانی شده. اینجاست که معلوم میشود درباره دفاع مقدس سخن آموزشی و علمی وجود دارد، نه اینکه صرفاً در حد یک کتاب مطالعاتی، و کتابهایی که خاطرات چند تا از شهداء در آن گفته باشد. بلکه باید به عنوان کتاب آموزشی باشد. دفاع مقدس ما، بزرگترین درسها را به عالم داده است. تاریخ منطقه، و تاریخ جهان، در جریان دفاع مقدس ورق خورده است. مسئله دفاع مقدس، مسئلهای نیست، که صرفاً با سخنرانی و مقاله و روزنامه، و یا با فیلم و برنامه های تلویزیون، بتوان حق آن را ادا کرد. دفاع مقدس را باید به عنوان درسی که در آن، تجربهها، ابعاد مختلف و مسائل گوناگون دفاع مقدس در کلاسهای آموزشی و کتابهای درسی فرا گرفته میشود، نگریست. نه تنها در واحدهای عمومی دانشگاهی. بلکه در هر رشتهای به تناسب آن رشته. از مدیریت، و جامعهشناسی گرفته، تا علوم سیاسی و علوم تربیتی.
* معارف مهدوی باید به متن درسی رشتههای دانشگاههای راه پیدا کند
همانطور که ما کم کم به این فکر افتادیم
که باید درباره دفاع مقدس کار آموزشی و علمی صورت گیرد، جا دارد که در کنار
کار علمی در مورد گذشته و مطالعه و بهرهگیری از تجربههای دفاع مقدس،
نگاهی هم به آینده داشته باشیم.
ما دفاع مقدس دیگری هم در پیش خواهیم داشت. انسان باید جلوی پایش را هم
ببیند، تا بتواند مسیرش را پیدا کند و برای ادامه مسیر برنامهریزی کند.
امروز هر استاد دانشگاه و هر دانشجویی که به این موضوعات بپردازد، با آمدن
حضرت که انشاءالله به همین زودیها محقق شود، با افتخار سرش را بلند میکند
و از اینکه ظهور امام زمانش را جدی گرفته است، خشنود میشود و سربلند و
سرافراز از اینکه به حضرت(ع) تنها به عنوان اسطوره غایبی که فقط میتوان با
او رابطه معنوی داشت، نگاه نکرده است.
بله. اگر معنویت و معارف مهدوی به متن درسی رشتههای دانشگاههای ما راه پیدا کرد، آنگاه سرریزش در سینما و رسانه ما، و در فیلمها و سریالهای ما هم جاری میشود. اما اگر امام زمان(ع) از دلهای نورانی علاقمندان به ایشان، صرفاً به اتاق نورانی فکر شاعرانِ ما رسید و از این جلوتر نرفت، این وضعیت کم کم موجب تأمّل و اعتراض میشود.
* معارف مهدوی عمیقاً با تمام رشتههای علوم انسانی مرتبط است
هدف مشترک تمام علوم انسانی چیست؟ تمام علوم انسانی به دنبال این هستند که بگویند انسان چگونه میتواند بهتر زندگی کند. و ما بر اساس آموزههای الهی که در تمام ادیان بر آن تأکید شده، اعتقاد داریم انسان، بهترین زندگی را، در زمان مهدی موعود(ع) خواهد داشت. بر این اساس، آیا معارف مهدوی، که از چگونگی حکومت و زندگی مردم در آن زمان سخن میگوید، مهمترین مسئلهای نیست که باید در تمام رشتههای علوم انسانی به آن پرداخته شود؟
چه کسانی در دانشگاهها مسائل و موضوعات مربوط به امنیت یک جامعه را پیگیری و تئوریزه میکنند؟ چه کسانی رابطه سیاست و امنیت، رابطه اقتصاد و امنیت، رابطه فرهنگ و امنیت، را مطالعه و بررسی میکنند؟ اینها نیازمند این هستند که در کلاسهای درسی و در مقالات علمی خود بتوانند توضیح دهند اینکه گفته شده در زمان حضرت اینقدر امنیت فراوان است، در حدی که امنیت راهها به طور کامل برقرار میشود، خون به ناحقی ریخته نمیشود و کسی به حقوق دیگری تجاوز نمیکند،(18) این امنیت چگونه تأمین میشود؟ رکن رکین امنیت در زمان حضرت چیست؟ آیا از پلیس زیاد استفاده میکنند؟ آیا با گسترش دوربینهای مخفی و تشدید شیوههای نظارتی، مانند آنچه در برخی کشورهای غربی گزارش شده است(19)، این امنیت را تأمین میکنند؟
چنانچه کمی واقعبینانه با مسئله ظهور برخورد شود، ناگهان معلوم میشود در مورد حضرت نیندیشیدهایم و دستمان برای تحلیل آن دوران خالی است. اندیشمندان و محققین ما در تمام رشتههای علوم انسانی باید اندیشیدن و تحقیق در مورد معارف مهدوی را آغاز کنند. هر کسی هم که بخواهد در مورد ظهور بیندیشد، تمام آیههای قرآن میتواند به او کمک کند، نه صرفاً چند تا آیهای که در روایات شأن نزولش را در ارتباط با حضرت دانستنهاند.
واقعیت این است که موضوع امام زمان(ع)، صرفاً یک موضوع آسمانی نیست، بلکه یک موضوع کاملاً زمینی هم هست. به این موضوع فکر کنید. در آن زمان ما چگونه زندگی خواهیم کرد؟ در رفتارهای روزمره ما چه تغییراتی به وجود خواهد آمد؟ معاملات و روابط ما با یکدیگر چه تفاوتهایی خواهد کرد؟ مسائل اقتصادی جامعه در آن زمان چگونه خواهد بود؟
وضعیت نظارت و کنترل فرهنگی چگونه خواهد بود؟ آیا سانسور و شیوههای کنترلی مانند سانسور فیلمها، همچنان وجود خواهد داشت؟ یا کسی سانسور نمیکند، اما کسی هم جرأت نمیکند فیلم بد بسازد؟ چرا کسی جرأت نمیکند فیلم بد بسازد؟ درباره اینها فکر کنیم. این فکر کردن تا یک مقدارش فردی است، اما از یک مقدار به بعدش کار دانشمندانِ حوزه و دانشگاه است، آنجا باید رونق پیدا بکند.
و سخن آخر اینکه القلبُ مُصحف الفکر. اگر قلب جامعه بخواهد به نور محافل مهدوی نورانی شود، این نورافشانی در اختیار فکر است. دانشگاهها و حوزههای علمیه باید این قلب را نورانی کنند. الحمدلله بعد از اقبال جامعه به امام زمان(ع) و رونق دعاهای ندبه، رشته تخصصی مهدویت و برخی مراکز پژوهشی در حوزة علمیه راهاندازی شده است و گردآوری معارف مهدوی آغاز شده است. البته هنوز در حوزههای علمیه جای بسیاری برای کار کردن وجود دارد. اگر حوزههای علمیه دستاوردهای قابل توجهی در این زمینه کسب کرده بودند، حتّی دانشگاههای ما نیز از این دستاوردهای علمی تغذیه میشد.
البته فکر کردن در مورد وجود نازنین حضرت، یک مقدار اخلاص هم میخواهد. هر کسی توفیق تفکر خوب پیدا نمیکند. این اخلاص بنابر فرمایش رسول خدا(ص)، موجب میشود چشمههای حکمت از قلب انسان بر زبان انسان جاری شود.(20) انشاءالله خداوند عشقِ ما و محبّتِ ما به امام زمان را در اثر اندیشة بالندهای که به جامعه ما و به حوزه و دانشگاههای ما عنایت میکند، بیشتر بگرداند.
_________________________________________________________________